ساده مثل آب دنیا ترکیبی است از خوب و بد ، زشت و زیبا ولی رویهم رفته شیرین است مثل گیاه نیشکر ممکنه همه قسمتهاش شیرین نباشه اما در نهایت نتیجش میشه شکر ساز ، ساز ، ساز ...زخمه ای که بر آن میزنی تا نوایش آرامت کند شاید . این روزها ساعات دلتنگی همه زیاد شده است . صدای شکستن دلها از بوق اتومبیلها سبقت گرفته و ... . دل من هم خیلی پر است انگار که گاه و بیگاه چشمانم را به گریه وا میدارد . دل ... این تپنده در سینه که گاهی میشکند و گاهی میشکاند عجیب است هیچکس حواسش بخودش نیست . با همه گرفتاریها اما آدمیان انگار دست از ایرادگیری همدیگر برنمیدارند و این ... . روزی مجنون همچون همیشه در سودای لیلی با خود زمزمه ای میکرد و بی توجه به اطراف ، میرفت و انگار کسی را نمیدید . وارد مسجد شد . عابدی به نماز ایستاده بود . مجنون از روی سجاده عابد! گذشت . عابد بانگ برآورد که ای ... مگر کوری ...مگر نمی بینی با خدای خود راز و نیاز میکنم و نهیب زد که تو ارتباط من با خدایم را قطع کردی! مجنون متحیرانه برگشت گفت: من در اندیشه لیلی چنان از دنیا بریده بودم که ندیدم و ندانستم کجایم تو که در اندیشه خدای لیلی بودی چگونه شد که حواست ...!!! بیایید بیش از دیگران حواسمان به خودمان باشد یاحق... درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پيوندها
تبادل لینک
هوشمند
|
|||||||||||||||||
|